NAFAS
تنها شرط زندگی
یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : Ali بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دمبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دوانه که بودم
در نهان خانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام
یادم آید تو به من گفتی:از این عشق حذر کن! لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب،آیینه ی عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است.
باش فردا که دلت با دگران است تا فاموش کنی،چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق؟هر گز نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
چون کبوتر لب بام تو نستم تو به من سنگ زدی!من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم:که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم،سفر از پیش تو هرگز نتوانم،نتوانم ... یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامه اندوه کشیدم
نگسستم نرمیدم رفت در ظلت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشث آذرده خبر هم نکنی از آن وچه گذر هم
بی تو اما،به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 13:14 :: نويسنده : Ali سلامتی اونایی که خیلی تنهان چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 18:24 :: نويسنده : Ali دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم چه زود فراموش شدم... سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : Ali دوستت دارم هایم را پس میدهم
این همه "دروغ"...
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 11:31 :: نويسنده : Ali
تو دیدی التماسم را ولی بی من جدا رفتی
گسستی تاروپودم را ز من بی اعتنا رفتی
ندیدی چشم گریانم تورا فریاد.... سرمیداد
غرورت برزمینم زد؛ چوافتادم به پا رفتی
نفس درسینه ام نالید وآهم را... خدا بشنید
شکستی بغض دلتنگی ؛به دل باران غم آمد
ندیدی زیرپایت را.. سحر شد ...بی صدا رفتی
شدم حیران چشمانت زدلتنگی.. چراها ..ماند
ولی هرگزندانستم... چرابی من ؟چرا رفتی ؟
گناهت رانمیبخشم مگر تاوان عشق این است؟
به سوگندم به چشمانت که در راهت خطا رفتی
ببین در خود پریشانم ...نگاهم رنگ مردابی
شکستی عهدوپیمانت ... تو دل سنگی ..کجا رفتی ؟ شنبه 22 مهر 1391برچسب:, :: 16:40 :: نويسنده : Ali یادته قدیما دلا چه پاک و ساده بود دستا خالی اما دلا سرزنده بود رو لبا سر شار از خنده بود لب چشمه پر از گلای پونه بود خبری از برج های فولادی نبود خونه ها از خشت و گلی , ساده بود یادته چشما از دیدن هم سیر نمی شد کسی از کسی دلگیر نمی شد وقتی عشقی تو قلبی شعله می زد از همه دنیا می گذشت و پاینده می شد یادته قدیما حرفی از سفر نبود کسی از کسی بی خبر نبود همه به عشق هم زنده بودند عاشقا واقعا دلداده بودند دستا یه سر پناه بود واسه هم قلبا یه جای امن بود واسه هم یادته قدیما دلا چه پاک و ساده بود قلبا خالی از دو رنگی و کینه بود
شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : Ali اي کـــاش هـمـان آدمـهـايـي کـه نـوشتـههايـم را ميدزدنـد و حـرفهـايـم را به نـام خـودشـان ميزننـد گـوشـهاي از دردهـايـم را هـم بـدزدنـد و بـه نـام خـودشـان بــزنــنــد !! سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : Ali عشق مفهوم عشق از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است . چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : Ali
حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره پرازبغضم پرازگریه ...پرازتلخی وشیرینی چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : Ali
مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است . غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : Ali
اما عزیز خسته و داغدار من...
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : Ali همه برایم دست تکون دادند،اما کم بودند دستانی که تکانم دادند. دوست و دست بسیار است،ولی "دست دوست"اندک.
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : Ali از بزرگی پرسیدم:خیلی سخت می گذرد؟ گفت:خودت که میگویی،سخت می گذرد،سخت که نمیماند. پس خدا را سپاس که می گذرد و نمیماند! شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 13:58 :: نويسنده : Ali نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |